- معرفی کتاب :عشق را نمیتوان با هیچ واژهای توصیف کرد عشق مقدس است
ای کاش صحبت کردن از عشق و عاشقی را خط قرمز نمیدانستیم و از سنین کم در مورد این مسائل در حد درک و فهم افراد حرف میزدم…
- بخشی از کتاب :
وقتی از رستوران بیرون آمدم بی هدف شروع به قدم زدن کردم. باورم نمیشد باز هم اشتباهی مشابه را تکرار کرده بودم. باز هم در تشخیص عشق دچار اشتباه شده بودم اما من که یک بار طعم تلخ چنین تجربه ای را چشیده بودم پس چرا دوباره چنین خطایی را مرتکب شدم؟ پس از ساعت ها قدم زدن در نزدیکی های صبح به ناگاه متوجه شدم که درست مقابل محل کار پدرم ایستادهام. آه پدرم، باز هم او را فراموش کرده بودم اما انگار او هنوز به یاد من بود که تصادفی به اینجا رسیده ام. داخل شرکت میشوم و از قسمت اطلاعات آن جا در مورد پدرم که تا چندی قبل نگهبان اینجا بوده است پرس و جو کردم. آن ها به من میگویند که او به خواسته خودش استعفا داده و به شهرستان بازگشته است. از آن ها تشکر میکنم و به سمت راه خروجی میروم که حسابدار آن جا به من میگوید: لطفا چند لحظه صبر کنید. این مبلغ بابت تسویه حساب پدرتان از این شرکت میباشد و ایشان فراموش کرده است که آن را با خود ببرد. از شما خواهش میکنم که این پول را به دست پدرتان برسانید.خوشحال بودم که خدا هنوز حواسش به من بود و درست در موقعی که به پول احتیاج داشتم این مبلغ را به دست من رساند. من هم که دیگر از این شهر و دیار خیری ندیده بودم تصمیمم میگیرم که به سوی پدرم باز گردم و به خاطر غفلتم از او در این مدت عذرخواهی کنم و برای همیشه در کنارش بمانم.کاش از همان ابتدا به حرف ها و پند های پدرم گوش فرا میدادم و چنین سرنوشت و ماجراهای تلخی را برای خود رقم نمیزدم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.